.: حرف های ناگفته :.

.: حرف های ناگفته :.

☮❤ آنچه از درون تراوش کرده ❤☮
.: حرف های ناگفته :.

.: حرف های ناگفته :.

☮❤ آنچه از درون تراوش کرده ❤☮

مثلن همین شکسپیر خودمون

میگه من روشنفکرم و اصلا به این فکر نمیکنه که فکر همه روشنه.چشاشو میبنده حرف میزنه.نگاهشو میگیره از همه و مینویسه.میگه من با همه فرق دارم.میخواد بگه من تنهام.آره تنهاس ولی چون خودش میخواد.آره تنهاس چون همه تنهان.اصلن همه ی آدما تنهان.تنها زاده شدن تنها میخوابن تنها خواب میبینن تنها میمیرن.اصلا این تنهایی عجب چیز عجیبیه.با هرکی حرف میزنی این روزا بویی از تنهایی از خودش صاتع میکنه.کتابها برای این پدیده ی عجیب نوشته شده.چه آدما که توی این تنهایی نمردن.چه حس های خاصی که این تنهایی با خودش میاره.چه حرفایی که برای گفتن داره این تنهاییه پر از هیاهو پر از صد سالگی ها.این تنهایی اصلا واسه خودش تاریخچه داره.میگن حضرت آدم شبا بعد از خوابیدن حوا تنها میشده و یه آهنگ از بیتل هارو گوش میکرده.میگن هابیل که مرد قابیل از تنهایی خودکشی کرد.میگن تنهایی رو اول یه مرد کشف کرد.شنیدم دخترا کمتر تنها میشن.پسر حضرت نوح تنها بود.حضرت یوسف تنها بود.عجیب تر از اون این که من همیشه تنهایی عجیبی توی زندگیه دیکتاتورا و پادشاها دیدم.هیتلر هیچوقت با یه زن نخوابید.تنهایی از جنسه ماهه.تنهایی بوی سیگار میده.آدمای تنها هیچوقت نمیگن من تنهام.میگن عجب روز خوبیه بیا باهم بریم  چایی بخوریم.آدمای تنها اصلا با قهوه ترک و اسپرسوی تک شات و دابل شات و فهوه فرانسه و لاته و هات چاکلت و نسکافه و کافی میکث و اینا کار ندارن.آدمای تنها همیشه در حال چایی خوردنن.اصلا هرچی تنهاتر میشی واقعی تره ترسناک تره.مثل یه مردابه باید بشینی ساعتها به دیوار نیگا کنی.اگه بخوایی قلبتو زندگیتو یا چیزی از خودتی حتی برای یه لحظه با کسی شریک بشی جوری تورو توی خودش فرو میبره که وقتی بخودت میایی میبینی ۲۰سالت شده و هنوز شبا روی پشت بوم تنها داری سیگار میکشی و آدما برات میرقصن وبرات شکلک در میارن.میان بهت دست میزنن میرن.مثل تابلوی کافه ستاره میشی که سی ساله رو دیواره کافه نادریه و هرکی در کافه رو باز میکنه میره سمتش  بهش دست میزنه که ببینه اصله یا کپی.میبینی ۲۰سالت شده و هروز داری بیشتر برای خودت خسته کننده میشی.اصلا این تنهایی یه اتفاق خارق العاده است نمیشه لمسش کرد یه جادوی ناشناخته از یه جزیره ی دوره.یه ترانه که استاد فلسفس.تنهایی شنیدن صدای غژ غژ یخچاله وقتی تا ساعت پنج شب داری توی تخت وول میخوری.وقتی فرهاد  مرد تنها رو خوند.وقتی حبیب مرد تنهای شب شد وقتی مارکز صدسال تنهایی رو نوشت وقتی جمعه حرف تازه ای برای منفرد زاده نداشت.همون وقت بود که این حس خوفناک این بختکی که رنگ شبه این تنهایی خودشو نشون داد.همون وقت بود که یه قطعه ی موسیقی  نواخته شد چون میخواست بگه تنهام.همون وقت بود که سونات مهتاب نوشته شد که بشه سرود ملیه همه ی آدمای تنها که توی کشوری زندگی میکنن که تنها شده که تنها میشه تنهاتر میشه و بازم داره تنها تر میشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد