.: حرف های ناگفته :.

.: حرف های ناگفته :.

☮❤ آنچه از درون تراوش کرده ❤☮
.: حرف های ناگفته :.

.: حرف های ناگفته :.

☮❤ آنچه از درون تراوش کرده ❤☮

آرامش به قیمت نابودی



آدم برفی هم که باشی
دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد
دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد
تا گرمت کند ، تا آرامت کند
مهم نیست آب شدن ، نیست شدن
... مهم آن آرامش ست
حتی برای چند لحظه!!


من و تو

شانه از تو گریه ازمن
چهره از تو دیده ازمن
گونه از تو بوسه از من
گوش از تو ناله از من
زلف از تو شانه از من



آخر این روزگار دیگر چیست...؟

" روزگاریســــــــــت ... همه عرض بدن می خواهند
همه از " دوست " فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هســــــــــتند ولی مثل " پـــــــری " می پوشند
" گــــــرگ هایی که لباس " پــــــــدری " می پوشند
آنــــــــچه دیـدند به مقیــــاس نظـــــــــر می سنجند
" عشــــــــق " ها را همه با دور کمــر می سنجند
خب طبیعـــــــــــی است که یک روزه به پایان برسد
عشـــــــــــق هایی که "ســــــرپیچ "خیابان برسد

یه موقع هایی...

یه موقع هایی هست که میخوای و نمیشه


یه موقع هایی هست که نمیخوای و میشه


یه موقع هایی هست بهش نیاز داری پیداش نمیشه


یه موقع هایی هست بهش نیاز نداری میاد پیشت


یموقعه هایی میشه اونقدر تنهایی که نمیدونی به چه کسی نیاز داری


یه موقعه هایی میشه اونایی که دوستت دارند بهت زنگ میزنند،

ولی بخاطر همون تماس توی اون شرایط حالت بد میشه

یه موقع هایی به خاطر دیگران تلاش میکنی که بعدش خودت پشیمون میشی


یه موقع هایی توی یه لحظه فکر میکنی تو همونی هستی که باید توی اون لحظه باید اونجا باشی

ولی بعدش کاملا پشیمون میشی

یه موقع هایی به دیگران فکر میکنی ولی بعدش میبینی که اصلا ارزش فکر کردن و نداشته


یه موقع هایی از خودت بیشتر به اونا اطمینان میکنی بعدش میبینی همونا بهت خواسته یا نا خواسته بهت ضربه میزنند


یه موقع هایی میشه که اونایی که برات کاری و انجام میدن خواسته یا نا خواسته بر علیه تو کاری رو انجام میدن


یه موقع هایی خیلی ها فکر میکنند دشمن اونایی، بخاطر همین برات بد میخوان


یه موقع هایی بعضی ها از ندونستن برات مشکل ساز میشن


یه موقع هایی یه سری ادما از روی لج بازی باهات دشمنی میکنند


یه موقع هایی هست کمک نمیخوای و دائما اونو داریش


یه موقع هایی هست نیازمند کمکی ولی پیداش نمیشه


یه موقع هایی هست دیواری جلوت ساخته میشه بین تو و خدا


یه موقع هایی هست احساسات توام به تو دروغ میگه


یه موقع هایی هست هیچ کس و هیچ چیز ارومت نمیکنه

خدایا...


خدایا من گناهی نکرده بودم که اینک قلبی شکسته در سینه دارم . . .
گناه من چه بود که بازیچه دست این و آن بودم !
هر که آمد بر روی قلبم پا گذشت و رفت و حتی پشت سرش را هم نگاه نکرد !

 .

خدایا چرا در این روزها باید در حسرت عشق و محبت باشیم ، عشقی که تو در وجود همه قرار دادی و احساسی که همه بتوانند عاشق شوند !

خدایا نمیدانم میدانی در این زمانه همه با احساس عشقی که به آنها دادی قلبها را میشکنند و خیانت میکنند !

خدایا نمیدانم میدانی که عشقی که تو آفریدی دیگر آن زیبایی و وفاداری را ندارد ؟

خدایا نگاهی کن به عاشقان واقعی ، ببین حال آن ها را ، بگو که چه بر سر عشق آمده ؟!
میخواهی فریاد بزنم تا بشنوی صدای مرا ؟ میخواهی با صدای بلند گریه کنم تا بشنوی درد این دل تنهای مرا ؟

خدایا مگر عاشقان چه گناهی کرده اند که همیشه باید متهم ردیف اول باشند ، چرا باید به جای آن آدمهای بی وفا ، عاشقان محکوم به حبس ابد باشند ؟

خدایا میشنوی حرفهای مرا ، درک میکنی احساسات این قلب زخم خورده مرا ؟!
چرا سکوت ؟ چگونه باید بشنوم پاسخت را در جواب این دل صبور ؟!

خدیا اگر بخواهم از حال و روز خویش بگویم ، باید در انتظار باران اشکهایت باشم ، تا بدانی عشقی که آفریده ای و احساساتش به چه روزی افتاده ، مثل این است که برگ سبزی از شاخه اش بر روی زمین افتاده و همه بر روی آن پا میگذارند و یک برگ خشکیده همچنان بر روی شاخه اش مانده . . .!

خدایا در این چند صباح باقی مانده از این زندگی بی محبت و پوچ ، هوای عاشقان را داشته باش . . .